جدول جو
جدول جو

معنی یک بعدی - جستجوی لغت در جدول جو

یک بعدی
تک سویه
تصویری از یک بعدی
تصویر یک بعدی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه بعدی
تصویر سه بعدی
طول، عرض و عمق، سه دوری، ابعاد ثلاثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک بند
تصویر یک بند
پشت سرهم، یک نفس و بدون درنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک بسی
تصویر یک بسی
یک بارگی، همگی، جملگی
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ بَ)
یک بند. دایم. پیوسته. متصل. بلاانقطاع. (یادداشت مؤلف).
- تب یک بندی، تب لازم. حمای لازمه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ چَ)
اندک زمانی. مدت اندک. یک زمانی. (ناظم الاطباء). چندی. مدتی. زمانی. چندگاهی. (یادداشت مؤلف) :
چون برآشفته گشت یک چندی
دور دار از پلنگ بدخو رنگ.
ناصرخسرو.
طالوت چون آن بدید پشیمان شد نتوانست که بازستاند پس یک چندی برآمد. (قصص الانبیاء ص 148). او از این سبب بر پسر متغیر شد و یک چندی او را به جوانب می فرستاد به جنگهای سخت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 51). یک چندی آن جایگاه ببود (شتربه) . (کلیله و دمنه).
چو یکچندی برآمد ناتوان شد
گل سرخش به رنگ زعفران شد.
نظامی.
چون یک چندی بر این برآمد
افغان زد و نازنین برآمد.
نظامی.
گفتم بروم صبر کنم یک چندی
هم صبربر او که صبر از او نتوان کرد.
سعدی.
سعدیا دور نیکنامی رفت
نوبت عاشقی است یک چندی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
متوالیاً، مدام، دایم پشت سرهم یک نفس بدون درنگ: پشت دستگاه دودکش می نشست و یک بند ناله کسالت آور و غم افزای آنرا بگوش همسایگان می رساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو بعدی
تصویر دو بعدی
دو دورایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک چندی
تصویر یک چندی
یکزمانی، مدتی، چند گاهی مدتی اندک زمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک عده
تصویر یک عده
شماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
تجميدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
Iciness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
froideur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مقدار کمی
فرهنگ گویش مازندرانی
یک مرتبه، ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
شکسته بندی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
крижаний холод
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
ความเย็นเยือก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
frieza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
frialdad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
lodowatość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
سرد مہری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
קַרְרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
kebekuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
kilte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
冷たさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
冰冷
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
baridi kali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
얼음처럼 차가움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
ледяной холод
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
বরফভাব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
ठंडक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
freddezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
Eiseskälte
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یخ بندی
تصویر یخ بندی
buzlanma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی